سند 2030 و چالش تمدنی

ساخت وبلاگ

بسم الله

باز نشر «سند 2030 و چالش تمدنی» از وبلاگ پلکان.

در مورد 2030 منتظر بودم کمی اطلاعاتم کامل شود و خب البته به حمد الله دوستان زیادی هم دست به قلم شدند و گفتنی ها را گفتند؛ چیزی هم مد نظرم بود که آیت الله مکارم شیرازی امروز بیان کردند؛ حرف خیلی تازه ای نیست؛ جز تشریح آنچه گفته شده:

در کل، دولت قبول دارد که برخی قسمت های سند مطابق با فرهنگ دینی و بومی نیست؛ لذا آن را به قید استثناء پذیرفته است و همین را هم وجه توجیه کارِ خود قرار داده است. دوستی عزیز نوشته بود که این استثناء، استثنای اکثر است: یعنی بیشتر مواد را در بر می گیرد و لذا چنین استثنائی صحیح نیست و باید کل سند را رد کرد؛ همچنانکه کسی نمی تواند بگوید من تمام الفبای فارسی را بلدم؛ به جز حروف نقطه دار و دندانه دار! چنین کسی باید بگوید من الفبا را بلد نیستم.

این سخن البته متین است؛ اما اِشکال کار سند 2030 عمیق تر از این حرف هاست. فرض کنید یک نفر تصمیم به قتل فرد دیگری می گیرد؛ برای این منظور می رود پشت در خانه اش و در می زند؛ با او حال و احوال می کند؛ با اجازه به داخل خانه اش می رود؛ کفش هایش را در جاکفشی می گذارد؛ میوه ای را برداشته و پوست می گیرد؛ می خورد؛ و ناگهان همان چاقو را در شاهرگ میزبان فرو می کند! سپس جسد را در پتو پیچیده و به خارج از شهر می برد

تمام این اقدامات دارای یک روح و یک هدف پلید است: قتل. حالا ما نمی توانیم بگوییم قسمت های انسانی اش را قبول داریم در [زدن؛ در آوردن کفش؛ سلام و احوال پرسی] و قسمت های غیر انسانی اش را محکوم می کنیم [فرو کردن چاقو و انتقال دادن جسد]. این کار یک کلیت دارد؛ همه با هم یا درستند؛ یا نادرست. استثناء کردن در اینجا مخالف با روح عمل است.

مشکل اصلی در سند 2030، روح و کلیت آن – یعنی یک دست کردن آموزش های جهانی در راستای اهداف لیبرال دموکراسی غربی است: حتی اگر در این سند آمده باشد که باید به دانش آموزان قرآن آموخت، باز هم این بند محکوم است. این خیلی نکته ی مهمی است. وقتی مشکل با یک مجموعه و یک تمدن و یک بینش باشد، تمام اجزای آن با هم محکومند و فرضا که برخی کارها حُسن فعلی داشته باشند، حُسن فاعلی ندارند. مگر در دل آمریکا در همین ماه رمضان چراغ سبز روشن نمی شود؟ مگر کاخ سفید تبریک نمی گوید و حتی گاه افطاری نمی دهد؟ اصلا مگر در فرهنگ غربی، گاه دین داری شخصی ترویج داده نمی شود تا جلوی برخی افسردگی ها گرفته شود؟ مگر مراکز خیریه ندارند؟ مگر مثلا در کاباره ها و مشروب فروشی ها، نظم را رعایت نمی کنند؟ آیا می شود گفت نظمتان را قبول داریم ولی مشروب خوردتان را نه؟

مشکل بعدی – که ریشه در مشکل قبلی دارد- به تفسیر زمینه ای از متون باز می گردد؛ یک واژه در یک فرهنگ و جغرافیا، معنایی غیر از معنای آن واژه در فرهنگ و جغرافیای دیگری دارد. خدا رحمت کند آن بنده ی خدا را که بعد از شنیدن سخنان کارتر، گفته بود ایشان شدیداً متدین هست و همان چیزی را می گوید که ما هم می گوییم: آزادی، برابری، برادری و... . ایشان متوجه نبودند که آزادی در بیان کاتر، معادل حریت در کلام امام حسین(ع) نیست [با پوزش از این مقایسه].

وقتی یک سند غربی با رویکرد حقوق بشری ارائه می شود، خیلی بلاهت می خواهد که ما آن را معادل «کرامت ذاتی انسان در اسلام» بدانیم. اصلاً این واژه در آن فرهنگ یک معنای دیگر دارد؛ خشونت در آن فرهنگ یک معنای دیگر دارد؛ خانواده یک معنای دیگر دارد. توسعه یک معنای دیگر دارد و...

واژه ها در فرهنگ های گوناگون، معانی مختلفی می گیرند. خدا رحمت کند مولانا را؛ مثالی می زند و می گوید فردی آمد و طوطی خود را نگهبان انبارش قرار دادو گفت اگر دزد به سراغ اموال قیمتی آمد، من را خبر کن؛ صبح آمد و دید دزد همه ی طلا و جواهرات را برده است؛ از طوطی پرسد؛ طوطی گفت بله؛ فردی آمد و جواهرات را برد؛ گفت چرا بیدارم نکردی؟ طوطی گفت: چون آنچه نزد من گرانبهاست، قند و شکر است و آن فرد به سمت قند و شکر ها نرفت!!

تازه اینها در فرضی هست که فقط اختلاف فرهنگ باشد؛ آنچه امروز بین فرهنگ اسلامی و غربی در جریان هست، یک جنگ تمام عیار است. نمی دانم مشکل کجاست اما می دانم اهمیت این موضوع خیلی مهم تر از مسئله­ ی حرمت استعمال تنباکو  و آن مسئله­ ی مشهور هست.

پ.ن : مشکلی دیگر که برخی اساتید و دوستان اشاره داشتند، این است که این سند اصلا قابل استثناء خوردن نیست [حق تحفظ ندارد]؛ یعنی اگر مواد اصلی آن را استثناء کنیم، از مزایای آن بی بهره خواهیم بود...

 

  سه تصویر از یک روز...
ما را در سایت سه تصویر از یک روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3asiabc بازدید : 214 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 6:08