زبان درازی ممنوع

ساخت وبلاگ

بسم الله

کتابی دیدم با موضوع تاریخ بخشی از حیات امیرالمؤمنین. تردید داشتم که کتاب را بخرم یا نه. همین طور کتاب را تورقی کردم. قسمتی از صفحه ای که آمد چشمم را گرفت. ماجرای جنگ صفین بود و نام چند نماینده که امام برای ماجرایی فرستاده بودند را آورده بود. یکی از نام ها برایم خوب آشنا بود: شبث ابن ربعی. اگر کتاب بسیار خوب "نامیرا" ی صادق کرمیار را خوانده باشید، گمانم شما هم روی این نام حساس باشید... شبث در ماجرای کربلا ـ آن طور که در نامیرا آمده ـ از پیش گامان دعوت امام حسین به کربلا بوده. و البته ماجرا به گونه ای پیش می رود که سرانجام از نیروهای اصلی سپاه ابن سعد می شود.
فکر کنید روزی که امیرالمؤمنین شبث را ـ طبق آن چه در تاریخ نوشته شده ـ مأموریتی و نمایندگی ای داده بودند، چند نفر روی هر حسابی به این کار حضرت ایراد گرفته باشند و اعتراض کرده باشند و مثلاً از سپاه حضرت خارج شده باشند. به نظرتان این افراد حق داشته اند که بعد از عاشورا سر خود را بالا بگیرند و بگویند دیدید ما زودتر از علی، شبث را شناختیم؟! دیدید حق با ما بود؟ پس اعتراض و خروج ما از اردوگاه علی ایرادی نداشته که هیچ، نشانه ی بصیرت ما بوده!
شبث در زمان صفین یک آدم بود و در ماجرای عاشورا یک آدم دیگر. حداقل ظاهرش در آن جا چیزی بود و در این جا چیزی دیگر. این که یک نفر در صفین پا روی حق گذاشته باشد، با انحراف آینده ی شبث توجیه نمی شود...

به قول امام خمینی تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام (نقل به مضمون). تاریخ اسلام هم چنان در جریان است و این تاریخ هم شبث های دیگری خواهد داشت و هم حر های دیگری. حواس مان باشد وقتی شبث ها کج رفتند، زبان آنان که در کج روی جزء السابقون بوده اند دراز نشود!

سه تصویر از یک روز...
ما را در سایت سه تصویر از یک روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3asiabc بازدید : 197 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 11:29