حاشیه ای بر زلزله ی تهران

ساخت وبلاگ

بسم الله

خروجی اضطراری خوابگاه، دقیقاً کنار در اتاق ماست؛ انتهای راهرو. در این یک سال و چند ماهی که این جا هستیم، همیشه ی خدا این در بسته بود. گاهی فکر می کردم اگر اتفاقی بیفتد چه؟ گاهی هم به ذهنم می رسید که احتمالاً کلید پیش فرد زحمت کشی است که این جا را نظافت می کند. ناگفته نماند؛ از بسته بودن در هم چندان ناراضی نبودیم. رفت و آمد کمتر، سر و صدای کم تر!

دیشب قبل از ساعت دوازده بود که تهران لرزید. در هم که طبق معمول بسته بود. عده ای پا به دو گذاشته بودند و از در اصلی فرار کردند.

حدود ساعت یک بود که داخل اتاق خوابیدم. بیشتر از حال طبیعی طول کشید که خواب بروم. حدود دو و نیم بیدار شدم و قبل از اینکه دوباره خواب بروم، سر و صدایی شنیدم. متوجه شدم کسی از طرف تأسیسات و این چیزها آمده که در اضطراری را باز کند. جالب است که بنده ی خدا شاید بیشتر از نیم ساعت با چکش و ابزار دیگر، با در درگیر بود تا توانست بازش کند. با آن قدر سر و صدا و ضربه و... که اعتراض همسایه ها را به دنبال داشت! این هم خروجی اضطراری!

خدا می داند چه قدر موارد مشابه داریم که اگر زلزله کمی شدیدتر بود، تلفات را چند برابر آنچه باید می کرد.

سه تصویر از یک روز...
ما را در سایت سه تصویر از یک روز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3asiabc بازدید : 187 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 19:57